نمایشنامه های برتر جهان67 (کله پوک ها) 

سوفیا – آرزو می کردم می تونستم مث یه پرنده پرواز کنم ... برم رو ساختمونا درختا ... رو دست باد تا اون دور دور ... روی کوه ها دریاها ... رودا جنگلا ... دیدن مردم روستاهای دیگه ... تماشای این که دنیا چه شکلیه ... دونستن تموم اون چیزهایی که هیچ وخ یاد نمی گیریم ، چون مجبورم همیشه این جا ، توی این خونه بمونم .

کله پوک ها عالیه . اولین جمله ای که میتونم بنویسم فقط همینه . یه نمایش کمدی که وقایع اون در یک روستای نفرین شده در اوکراین اتفاق می افته . تمام اهالی این روستا ، حدود دویست ساله که به نفرینی دچار شدند که همه اونها رو احمق و نادان کرده .

لئون – یه نفرین . نفرینی شامل تمام ساکنان کولینچیکف ! او فریاد زد : الهی دختر میخائیل زابریتسکی ، قاتل تنها پسرم ، اسیر جهلی شود که به آن گناه ، پسرم کشته شد .الهی ، حماقت و خرفتی ، مغزش را ببلعد . الهی ، توان ذهنی اش گرفتار عجز و ناتوانی شود . الهی عقل سلیمش ناسلیم و توان استدلالش نا توان شود . الهی بچه هایش هم به همین نفرین گرفتار شوند .الهی ، هرکسی توی کولینچیکف متولد شود ، در جهل به دنیا بیاید و در جهل از دنیا برود .و تا آخرین شراره های انتقام من شعله ور است ، نتواند اینجا را ترک کند .

و داستان در واقع از آنجایی شروع میشود که لئون وارد این روستا می شود تا به عنوان یک معلم به این مردم چیزی یاد بدهد . او تنها بیست و چهار ساعت زمان دارد که چیزی وارد کله ی پوک این مردم کند ، در غیر اینصورت خودش هم گرفتار نفرین خوتهد شد و عقل و شعورش را از دست خواهد داد .

در کل این نمایش نامه یکی از بهترین هاست . هر وقت احساس کردید دلتون گرفته برید سراغ این نمایشنامه . مطمئنم حالتون رو بهتر می کنه .