دختر سروان/ الکساندر پوشکین/ دکتر پرویز ناتل خانلری/ انتشارات امیرکبیر/ 1389/ 205 صفحه

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها...
الکساندر سِرگِیویچ پوشکین، نویسنده و شاعر رمانتیک روسی (1837-1799) است. وی را از پیشگامان ادبیات مدرن روسیه می دانند. اگر قبول داشته باشیم ادبیات روسیه با داشتن نام های بزرگی در قرن نوزدهم همچون گوگول، تورگینف، تولستوی، داستایوسکی، گانچاروف، چخوف و ... نقش بزرگی بر ادبیات جهان دارد، لذا خواندن اثری از پوشکین به عنوان یکی از ارتقاء دهندگان این ادبیات برای دوستداران ادبیات لازم به نظر می رسد. علاوه بر این، همانطور که می دانیم ادبیات هر جامعه ای زاییده فرهنگ آن جامعه است، لذا با مطالعه آثار نویسندگان هر فرهنگی حتی اگر در قالب رمان، شعر و نمایشنامه باشند می توان با فرهنگ آن جامعه تا حدودی آشنا شد و این مطلب در مورد نویسندگان روس به خوبی صدق می کند.
اگر این پیش فرض را بپذیریم که جغرافیا و تاریخ هر کشور متاثر از فرهنگ آن سرزمین است، از این جنبه روسیه کشور جالبی است، جغرافیای منحصری دارد، سرزمینی که با وسعت فراوانش هم در شرق است و هم در غرب، در آسیا گسترده شده و خود را به اروپا کشانده است. ولی در شمال واقع شده و به آبهای گرم دسترسی ندارد. سرمای طاقت فرسا، شبها و روزهای خیلی بلند و خیلی کوتاه آشنای مردمش گشته است. هم از فرهنگ های کهن شرقی ارتزاق کرده و هم خود را با اتفاقات اروپا همپا کرده است. این دوگانگی (و در عین حال یگانگی) مردمی منحصر بفرد را پرورش داده است که تاریخ پر فراز و نشیبی را به ثبت رسانده اند و در طول تاریخ حکومت های توتالیتر متعددی را که جایگزین یکدیگر شده اند از سر گذرانده اند و دهها جنبه دیگر که همگی به کشور روسیه هویتی مشخص می دهد، بطوریکه با شنیدن موومان موسیقی، مشاهده پلان فیلمی یا تورق کتابی روسی هویت خود را براحتی به رخ مخاطب می کشد. با ذکر این مقدمه، روشن است که خواندن کتابی از یک نویسنده روس فقط لذتی ادبی در بر ندارد بلکه گوشه ای از فرهنگ آن جامعه را به مخاطب می نمایاند.

دکتر پرویز ناتل خانلری ادیب شناخته شده که مناصبی سیاسی همچون وزارت فرهنگ در کارنامه خود دارد، کتاب را ترجمه کرده است. کتاب اولین بار در سال 1341 توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است و می توان به این نکته منفی اشاره کرد که با گذشت این همه سال از انتشار کتاب و احتمالا چندین بار تجدید چاپ، غلط های چاپی فراوانی در متن کتاب دیده می شود. گرچه جای خوشبختی است انتشارات امیرکبیر (که خود تاریخ پر فراز و نشیبی دارد) چند سالی است دست به تجدید چاپ رمان های (به قول خود انتشارات) بزرگ دنیا زده است.
کتاب اولین بار در سال 1836، یک سال قبل از مرگ پوشکین چاپ می شود و شگفتا پوشکین نیز برای مبرا کردن معشوقش از اتهام بی عفتی همچون قهرمان داستانش دست به دوئل می زند ولی بمانند داستانی که خود خالقش بود، جان سالم از آن بدر نمی برد. آری به واقع پوشکین نویسنده ای رمانتیک بود و فقط به جهت اتهامی احتمالی خرد را به کناری گذاشت و احساسات را قبله خود قرار داد، همانطور که اشاره شد نتیجه نه تنها برای خودش خوشایند نبود بلکه مردم روسیه نیز از کسی که او را همه چیز خود می خواندند، محروم شدند و به این صورت خورشید یکی از مظاهر روسیه مدرن در روزی کوتاه غروب کرد.
صفحه ابتدایی کتاب با خلاصه چندین خطی داستان آغاز می شود که تقریبا چکیده کتاب است و تمامی روایت را تا فصل انتهایی بیان می کند. گویا آنچه در این داستان می گذرد مهم نیست و تنها انتهای داستان جلوه گر آن است و از سبک داستان قابل درک است که انتهای کتاب چندان اهمیت ندارد و پایان خوش غیر قابل اجتناب است و آنچه اهمیت دارد فراز و فرود حوادث و رویارویی قهرمان داستان با آنها است، ولی به واقع هیچکدام اهمیت ندارد که در واقع به تنهایی اهمیت ندارند و آنچه از بطن داستان تراوش می کند، عشق است و هویت دو گانه آن که از یک سو آرامش است و دیگر سو بلای جان. آرزوی وصال یار است و سختی های پیش رو...
جوانی اشراف زاده در قرن هجدهم، به سن سربازی رسیده است و پدرش بر خلاف نظر مادرش او را به خدمت نظام می فرستد و از روابط خود استفاده می کند تا پسرش را به منطقه ای دور افتاده اعزام کنند، غافل از اینکه پسرش عاشق دختر سروان محل خدمتش می شود. برای رسیدن به دختر، حوادث دور از ذهنی را باید از سر بگذراند و در این بین رقیبی عشقی از همه برای او بیشتر دردسر ساز می شود...
کتاب، داستان خوش خوانی دارد و ترجمه با چشم پوشی از غلط های چاپی اش به خوانش آن کمک می کند. کتاب با حجم کمش و روایت گیرایش در یک وعده چند ساعته به راحتی قابل خوانده شدن است.
همانطور که اشاره شد مضمون داستان عشق است و در این بین کسانی به قهرمان داستان در مورد عشق نهیب می زنند:
"چون خاموش شدم سری تکان داده و گفت: برادر، اینها همه درست است. اما چرا می خواهی ازدواج کنی؟ من افسر نجیبی هستم و نمی خواهم تو را فریب بدهم، ولی باور کن که ازدواج، دیوانگی محض است. برای چه می خواهی این طوق لعنت را به گردن بیندازی و یک مشت بچه درست کنی؟ شیطان، حرف مرا بشنو دختر سروان را از سر باز کن." ولی قهرمان داستان ما که اتفاقا راوی نیز هست و چندین بار خواننده را مخاطب قرار می دهد گوشش به این حرف ها بدهکار نیست و هر سختی به جان می خرد تا محبوب را دریابد.
عمده شهرت پوشکین برای آثار منظومش است و شعر زندگی او گر چه با محتوای داستانش همسو نیست به عنوان حسن ختام مطلب قرار می گیرد:
تو از چه رو به من اعطا شدي
ارمغان اتفاق!
ای هديه ي عبث!
زندگي!
و از چه رو به سِر تقدير
محكومي به زنجير مرگ
کيست که از روي عداوت
مرا از نيستي خوانده
روحم را لبريزشور و
عقلم را سرشارتردید ساخته
ولي در فرارويم
دريغ از هدفي
به قلب
خلأ
و در سر
جز ياوه اي م نيست
و این جنجال مدام زندگی
و سیل غصه و اندوهش
چه عذابم
مي دهد.
پ.ن. حتما حکایتی را شنیده اید که عقابی از کلاغی در خواست می کند راز عمر طولانیش را برایش باز گو کند. وقتی کلاغ، عقاب را همراه زندگی خود می کند تا راز را به او نشان دهد. عقاب وقتی پی به راز و شیوه زندگی کلاغ می برد، همان زندگی کوتاه ولی با عزت را انتخاب می کند. در داستان یکی از شخصیت ها این حکایت را برای قهرمان داستان تعریف می کند. به احتمال زیاد دکتر خانلری نیز آنچنان متاثر از حکایت می شود که یکی از معروف ترین شعرهایش را با عنوان عقاب تحت تاثیر آن می سراید و تقدیم صادق هدایت می کند.
فرستاده شده توسط عضو جدید وبلاگ، علی فرهی