شبهای روشن/ فیودور داستایفسکی/ سروش حبیبی/ نشر ماهی/ چاپ ششم 1391/ 109 صفحه/ 3000 تومان
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد/ تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
فیودور داستایفسکی (1881- 1821) نویسنده روسی که همیشه تعدادی از کتاب هایش در تمامی فهرست های برترین رمانها قرار دارد. وی خالق آثار بزرگی همچون جنایت و مکافات، ابله، برادران کارامازوف، جن زدگان، بیچارگان و... می باشد.
یکی از ویژگی هایی که برای داستایفسکی و کتابهایش بر می شمارند، شخصیت هایی است که جاودانه شده اند و پس از مطالعه داستان ها همراه زندگی خواننده می شوند. راسکلنیکف، پرنس میشکین و برادران کارامازوف همپای کتاب هایشان زبانزد و خاطره انگیز هستند. این ویژگی ناشی از آن است که داستایفسکی خود نیز دارای شخصیتی ویژه و منحصر بفرد بوده است. در اوان جوانی محکوم به مرگ می شود و به واقع تا پای چوبه دار می رود ولی به یکباره معجزه وار با تخفیف تزار مواجه می شود و برای چند سال به سیبری با اعمال شاقه تبعید می شود. فقط همین حادثه کافی است تا انسانی نابود گردد و دیگر کمر راست نکند. حال فقر و قمار کردن فراوان را اضافه کنید به شرایط وی تا به تراژیک بودن زندگی اش پی ببرید. وضعیت از این هم بدتر می شود اگر بدانید چند سالی را برای فرار از طلبکاران به خارج از روسیه مهاجرت کرده است. پس به راستی داستایفسکی خود یکی از شخصیت های داستان هایش است که پای به عالم واقع گذاشته است. شخصیت های داستان های او با چنان ژرفایی در وجود به نگارش درآورده شده اند که روانکاوانی همچون فروید را به تحسین واداشته اند.
تمامی مطالب بالا من خواننده را ترغیب به مطالعه آثار وی می کند ولی شاید برای مخاطب امروزی داستان های کلاسیک چند صد صفحه ای (هر چند ممتاز) قله بلندی برای فتح به نظر رسند. گرچه این مطلب توجیه سرسرانه ای بیش نیست ولی واقعیتی موجود است (در مورد داستایفسکی که نه ولی در مورد تولستوی این قضیه برای خود من صادق است). پس چاره برای خواننده در چیست؟ ساده ترین راه خواندن داستان و رمان های کوتاه نویسنده است. در مورد داستایفسکی بهترین گزینه و یا شاید بدترین آن رمان شبهای روشن باشد. بهترین آنها از نظر داستان، چگونگی پیشبرد و شخصیت بی نام آن است و بدترین (که نه ولی شاید گزینه نا مناسب) آنها به دلیل اینکه مولفه های کمرنگی (به خصوص روان پریشی) از شخصیت های مالوف مخلوق داستایفسکی در داستان وجود دارد. با اینحال شخصیت های داستان یکتا هستند و هر دوی آنها به صندوقچه خاطرات خواننده راه پیدا می کنند.
شبهای روشن با عنوان کامل شبهای روشن یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویاپرداز توسط سروش حبیبی از روسی ترجمه شده است. داستان در پترزبورگ پایتخت سابق روسیه می گذرد. در مورد عنوان کتاب نیز این توضیح شاید لازم به نظر برسد، پترزبورگ کلانشهری است که بیشترین عرض جغرافیایی را در کلانشهرهای کره خاکی دارد پس در شبهای تابستان تا صبح روشن است و خورشید به طور کامل در این شهر غروب نمی کند. داستان کتاب نیز در همین شبها می گذرد و با پرسه زدن های جوانی بیست و شش ساله در خیابان ها در ساعات انتهایی شبانه روز شروع می شود و به آشنایی وی با دختری گریان در همین خیابان ها می انجامد و ...
"شب کم نظیری بود، خواننده عزیز! از آن شبها که فقط در شور شباب ممکن است. آسمان به قدری پرستاره و روشن بود که وقتی به آن نگاه می کردی بی اختیار می پرسیدی آیا ممکن است چنین آسمانی این همه آدم های بدخلق و بوالهوس زیر چادر خود داشته باشد؟" داستان بدین صورت آغاز می شود و خواننده را به درون می کشد.
"مدت زیادی در شهر راه رفتم، در شهر پرسه می زدم تا طبق معمول فراموش کردم کجایم و ناگهان دیدم جلوی راه بند شهر سر در آوردم نشاط شدیدی در دلم افتاد ... احساس می کردم که بار سنگینی از روحم فرو افتاده است." جوان بی نام کم کم خود را به ما می نمایاند و تنهایی اش را با ما قسمت می کند. "می رفتم و آواز می خواندم، زیرا وقتی دلم خوش است حتما زیر لب ترانه ای زمزمه می کنم، مثل همه ی خوشحالانی که دوست یا آشنای مهربانی ندارند و وقتی شادند نمی توانند او را در شادی خود سهیم کنند."
با دختری آشنا می شود که عاشق فردی دیگر است. "باور می کنید که من هیچ وقت با هیچ خانمی حرف نزده ام؟ هیچ وقت، هیچ وقت! هیچ دوست و آشنایی نداشته ام. رویایم همیشه این است که عاقبت روزی با کسی آشنا شوم. آخ اگر می دانستید که چند بار همین جور عاشق شده ام!
چطور عاشق کی؟
عاشق هیچ کس. عاشق زن دلخواهم. عاشق زنی که خوابش را می بینم. من در رویا همیشه برای خودم داستان های عاشقانه می بافم."
داستان عاشقانه بین این دو چهار شب به طول می انجامد. چهار شبی که همدیگر را در خیابانی که اولین بار به یکدیگر برخوردند، ملاقات می کنند. داستان با صبحی به پایان می رسد، صبحی که تلخ است و شیرین، روشن است همچون شبش ولی...
پ.ن. این داستان در کشورهای مختلف مورد اقتباس سینماگران گردیده است و اتفاقا یکی از نمونه های آن اقتباس آزادی با نام "شبهای روشن" به کارگردانی فرزاد موتمن و نویسندگی سعید عقیقی و بازی مهدی احمدی و هانیه توسلی است که شاید جزو بهترین عاشقانه های سینمای ایران نیز باشد. پس علاوه بر کتاب برای خواندن، فیلم را نیز در لیست دیداری خود قرار دهید.